♥♥ یســــنا عشق مامان و بابا ♥♥

امسال هم تاسوعا و عاشورا مثل هر سال خونه مادرجون (مامان بابا) بودیم،عمو مهدی اینا هم از پنجشنبه 8 آبان برای مراسم امسال اومده بودن  و همینطور دایی علی و دایی امین که جمعه از تهران اومدن اینجا رسمه که شب عاشورا حجله میبندن و مردم معمولا تا صبح بیدار میمونن نازنین (دختر دایی بابا)، یسنا، اهورا (پسرعموی یسنا) و محمدامین (پسردایی بابا)   بقیه عکسها در ادامه مطلب بابا، عمو مهدی و یسنا یسنا و اهورا خونه مادربزرگم(شب عاشورا یک ساعتی مهمونشون بودیم) ...

چند تا کلمه که تازگی ها یاد گرفته: عَمنی : عمو چَبس : چسب عَسچ : عکس کَبس : کفش جدیداً به آخر بیشتر کلمه هایی که بلده م اضافه می کنه: آبم ، بابام، توپم ، تابم پنجشنبه 24 مهر، عروسی فرنوش (دختر عموم)، تالار مارون یسنا و بیتا (دختر لیلا، دخترعموم)   بقیه در ادامه مطلب جمعه 25 مهر، تولد یاسمین جون (دختر حمید، پسرخاله ام) یسنا و یاسمین ...